loading...
گرگانيستا
محمد بازدید : 9 چهارشنبه 05 تیر 1392 نظرات (0)

       

 

 
                                                                                                       گرگان چگونه گرگان شد؟


گروه فرهنگی - سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان
- به انگیزه بزرگداشت آیین روز گرگان و با هدف آشنایی و آگاهی بیشتر شهروندان عزیز از تاریخ این خطه،  مطلب پزوهشی آقای دکتر اسدالله معطوفی،  پژوهشگر مردم شناسی، مورخ منطقه گرگان و استاد دانشگاه را با عنوان گرگان چگونه گرگان شد؟ را  منعکس می سازد که به نظر خوانندگان و مخاطبان محترم گرگانی دوست و گرگانی شناس رسانده می شود.

گرگان و استراباد از گذشته تا کنون

ایالت تاریخی گرگان پیشینه ای بس کهن دارد،  طوری که عده‌ای از مورخین به ذکر بخشی از وقایع مربوط به آن در دوره اسطوره‌ای (میتولوژیک) هم پرداخته‌اند. این ایالت شامل چند شهر بزرگ از جمله جرجان و استراباد بوده است که خود هر یک تاریخی پر از حوادث را پشت سر نهاده‌اند. شهر جرجان که هم اکنون خرابه‌های آن در حاشیه غربی شهر گنبد قابوس باقی مانده است، با پشت سر نهادن وقایعی چند، از جمله حمله مغول، توانست تا اواخر قرن 8 و اوایل قرن 9 هـ ق به حیات خود ادامه دهد. ولی از این تاریخ به بعد دیگر در متون تاریخی یادی از آن نشده است. اما شهر استراباد بتدریج رو به توسعه نهاد و پس از ویرانی جرجان، مرکز ثقل وقایع منطقه گردید. اتفاقاً مورخین نیز از همین قرون کم کم نام «ایالت استراباد» را جایگزین «ایالت جرجان» نمودند. یعنی اندکی پس از حمله مغول، بویژه از عصر تیموریان به بعد، ایالت استراباد که محدوده جغرافیایی آن حدود «استان گلستان» فعلی می باشد، با مرکزیت (تختگاهی) شهر استراباد جایگزین «ایالت جرجان» (با مرکزیت شهر جرجان که در قرن هـ جرفادقانی ان را دارالملک نامیده) شد. سرانجام هم در تقسیمات جغرافیایی سیاسی ایران به سال 1316 خورسیدی، به پاسداشت یاد و نامایالت گرگان، اسم گرگان را بر شهر استراباد نهادند که آق قلعه در محدوده این شهر و در حدود 18 کیلومتری آن قرار می گرفت. با این تفاسیر در طول تاریخ «ایالت جرجان» (گرگان)، «ایالت استراباد»، «شهر جرجان» و «شهر استراباد» چهار مقوله متغیر و جدا از هم بوده اند. با این توضیحات، به شرح مختصری از پیشینه ایالت تاریخی گرگان و نیز شهر جرجان و استراباد می پردازیم.

گرگان در دوره اسطوره ای

اندیشمندان و مورخان ایرانی از جمله فردوسی در شاهنامه خود، تاریخ ایران باستان را شامل دوران متعددی می دانندکه شاخص ترین آنها عبارتند از: 1- پیشدادی. 2- کیانی. 3- اشکانی. 4- ساسانی.

به نوشته ثعالبی و ابن بلخی، در دوره پیشدادی که ازده تن حکم راندند حکومت کیومرث، پسرش «گرگان را عمارت نمود». در دوران حکمرانی فریدون نوه جمشید، گرگان به همراه چند ناحیه دیگر به ایرج پسر فریدون واگذار شد. اندکی بعد در عهد منوچهر نیز منطقه گرگان محل کروفر پهلوانان و جنگاوران بزرگ ایران علیه تورانیان گردید. از جمله این پهلوانان، سام و زال را بسیاری از متون نام برده اند.

در دوره کیانیان که جنگهای ایرانیان و تورانیان همچنان ادامه یافت، گرگان بار دیگر مورد توجه قرار گرفت و برای مدتی به گودرز سپرده شد و نیز عهد کیخسرو دانسته اند که توسط گرگین میلاد بنیان نهاده شده بود.

نام گرگان در اوستا بصورت «وهرکانه» (وهرکانا) آمده است. عده ای از مورخین همچون سایکس واژه «هیرکانی» یکی دیگر از نامهای گرگان را برگرفته از همین وهرکانه و ورکانا دانسته اند.

در زمان مهاجرت آریائیها که به نوشته اوستا از منطقه «ایران وئجه» ب راه افتاده بودند، شهرهای «شادی بخش» چندی را بوجود آوردند که یکی از آنها «وهرکان» بود. اوستا همچنین اشاره می کند که: «اهورا مزدا 16 مملکت مقدس را آفرید که وهرکان (گرگان) نهمین آن بود». در کتاب وندیداد، نقره 12، باب اول هم به این مسئله بطور صریح اشاره شده است.

گرگان در عهد ایران باستان

 مادها دسته ای از همان مردم مهاجر آریائی بودند که بطور عمده در شمال غرب ایران سکونت اختیار کردند. در زمان حکومت هوخشتره که دولت ماد به اوج عظمت خود رسیده بود، پارت و هیرکانیا (گرگان) در حوزه قلمرو آنان درآمد. به نوشته گزنفون مورخ یونانی، اندکی بعد در دوران ایختویگو (585-550 ق. م) مردم هیرکانیا به نوعی استقلال قابل توجه دست یافتند. ولی کتزیاس آنرا یکی از ساتراپ نشینهائی دانسته که شخصی به نام «ارتسیر» ساتراپ (والی) آن بود.

در عهد هخامنشیان کوروش به سال 448 ق. م پارت و وهرکانه (گرگان) را تسخیر کرد و سپس برای سرکوب مادها، گرگانیها را نیز به همراه جمع مردم جنگاور، علیه آنها به حرکت درآورد. اندکی بعد سواره نظام جنگاور گرگانی در جنگ علیه آشوریها و چندی بعد در حمله به بابل نیز کوروش را یاری دادند طوریکه در پایان جنگ سخت مورد توجه کوروش قرار گرفتند. سپس حکومت منطقه گرگان به برادر کوروش بنام «مگابرن» (بقولی به پسر کوچکش بردیا) واگذار گردید. اما گرگانیها چند صباحی بعد یعنی در عهد حکومت کمبوجیه پسر کوروش، شورش بزرگی بر پا کردند که گشتاسب پدر داریوش آنها را سرکوب نمود. این مسئله در سنگ نوشته بیستون، ستون 2، بند 16 حک گردیده و از گرگانیها بنام «وهرکانیان» یاد کرده است. در دوران داریوش هم وهرکانیها تحت فرماندهی مگاپانوس بخشی از سپاه او را تشکیل می دادند. بعلاوه ساتراپ وهرکان یکی از 30 ساتراپ این عهد را تشکیل می داد.

خشایار نیز جنگاوران وهرکانی را به همراه جنگجویان 46 ملت در لشکرکشی به یونان به سال 481 ق. م شرکت داد. عده ای از مورخین بر این باورند که شهر استراباد توسط همین خشایار به نام زن یهودی اش «هدسه» بنا گردید. اما ظهیرالدین مرعشی در تاریخ خود که انرا در سال 881 آغاز و تا 892 هـ به پایان رساند، می نویسد: «چون گرگین میلاد شهر گرگان بساخت ب نام او باز می خواندند. وی اسبان و اشتران خود به موضعی که اکنون استراباد است ساخته و خربندگان او را خانه و جایگاه آنجا بود. چون گرگان خراب شد، شهر را بدان غرق نقل کردند و به استراباد موسوم گردانیدند.».

در زمان اسکندر و سلوکیان، وهرکان که در منابع یونانی از ان بنام هیرکانیا یاد کرده اند، به تصرف انان درآمد. اسکندر پس از فتح گرگان چند روزی را در آنجا سپری کرد. آرین مورخ یونانی نوشته است که «زادراکراته» (استراباد) مرکز هیرکانیا (ایالت گرگان) و یکی از شهرهای بزرگش بود که قصر حکومتی در آنجا قرار داشت.

اسکندر در استراباد ضیافت بزرگی برپا کرد و در همین شهر هم «نبرزن» سردار بزرگ و معروف داریوش سوم را به همراه هدایائی بزرگ به حضور پذیرفت.

پس از اسکندر، در عهد سلوکوس دوم ( 246-226 ق. م) جنگ بین او و تیرداد اشکانی بر سر منطقه گرگان بالا گرفت. طوریکه نبردها تا عهد آنتیوخوس سوم به درازا کشید و سرانجام هم حاکمان اولیه اشکانی بر خط گرگان مسلط شدند.

اشکانیان قبل از تصرف نقاط مختلف ایران، «نخستین سالهای حکومتشان صرف تصرف کامل منطقه وهرکان شد.» در اهمیت منطقه گرگان برای حاکمان اشکانی (پارتی) همین بس که استرابون نوشته است: «ماههای غیر زمستانی را شاه در همدان و هیرکان (گرگان) بسر می برد که مقرش در هیرکان شهر تاپه بود.».

تیرداد و اردوان (214 ق. م) مدتها با حکمرانان سلوکی بر سر ناحیه گرگان در کشمکش و نبرد بودند. اما بعدها در عهد مهرداد اشکانی (174- 136 ق. م) به سال 165 ق. م گرگانیها شورش بزرگی به راه انداختند طوریکه مهرداد مجبور شد «اردوی سلطنتی هیرکانی» را برای سرکوب آنها در این منطقه ایجاد نماید. اما اردوان اول پیوندی نزدیک با گرگانیها داشت و به همین دلیل دیودور مورخ سیسیلی او را «سلطانی گرگانی» معرفی کرده است. در دوران بلاش اول (اشک 22)، گرگانیها از این حاکم اشکانی فاصله گرفتند و توانستند در حدود سال 60 میلادی دست به شورش بزنند و حتی سفیری هم نزد رومیها بفرستند، ولی به شدت سرکوب شدند.

در عصر ساسانیان به نوشته ابوعلی بلعمی: « ... اردشیر پادشاهی عراق، خراسان تا لب جیحون، سجستان، گرگان و ... بگرفت و نیز ملوک الطوایف از جهان برداشت.» در کتیبه سه زبانه کعبه زرتشت هم به این واقعه و فتح گرگان اشاره گردیده است. تعدادی مورخان از جمله ثعالبی حتی بنیاد شهر استراباد را به همین اردشیر نسبت داده اند. ولی ابن اسفندیار با معتبر خواندن شهر گرگان (جرجان) در این دوران، احداث بنای شهر استراباد را به گرگین میلاد منسوب نموده است.

در دوران حکومت انوشیروان کشمکش با بیابانگردان میانه (هیاطله – هپتالها – سکاها) سبب شد منطقه گرگانبه یکی از نقاط مهم تجمع نیروهای نظامی و ارتش ایران تبدیل شود. به همین دلیل تعدادی از مورخین ساخت «دیوار دفاعی گرگان»، دژها و قلعه های فراوان آنجا را به انوشیروان منسوب نموده اند.  

دوره تاریخی اسلامی گرگان

 پس از ورود اعراب مسلمان به ایران، در سال 20 هـ کوفیانی که در خراسان بودند اقدام به تصرف گرگان و طبرستان کردند ولی موفقیتی بدست نیاوردند. اما دو سال بعد سوید بن مقرن گرگان را فتح نمود و راهی طبرستان (مازندران) شد. به نوشته بلاذری، پس از وی در سال 30 هـ عثمان بن عفان شخصی به نام سعید بن عاص را مجدداً به سوی طبرستان و گرگان فرستاد: « ... و سعید با شهریار گرگان در مقابل 200000 درهم صلح بنمود.».

در عصر امویان (41-132 هـ ق) مصقله بن هبیره به امر معاویه بار دیگر مأمور فتح طبرستان و گرگان شد، ولی در این راه جان خود را از دست داد و خراج گرگانیها هم تا سال 98 هـ قطع گردید. در این سال یزید بن مهلب جرجان (گرگان) را در زمانیکه «اهل جرجان به داخل حصار و باروی آجری آن پناه گرفته بودند» متصرف شد و غنائم بسیاری بدست آورد. اما به هنگامیکه مشغول فتح طبرستان بود مردم جرجان شورش بزرگی به راه انداختند چون خبر به یزید رسید جهم بن زهر بن قیس جعفی را به سوی گرگان فرستاد. وی: «خلقی عظیم از مردم گرگان بکشت و 6000 مردم را به بردگی بفروخت». به نوشته ابن اثیر: « 4000 مردم گرگان قتل عام شدند و 12000 نفر نیز در بیرون شهر از دو طرف چپ و راست جاده به دار آویخته و زنان و فرزندان بسیاری به اسارت رفتند.» طبری هم می نویسد: « ... یزید بن مهلب 120000 کس از مردم جرجان را به دره اندهز برد و بدست یاران خویش بکشت و بر روی خونها آب دره روان گردانید و ...».

پس از امویان، در عهد عباسیان (132-656 هـ) گرگان که اینک اعراب بخاطر نداشتن حرف «گ» آنرا جرجان تلفظ می کردند، مورد توجه قرار گرفت. به دستور ابومسلم خراسانی، قحطبه بن شبیب به سال 130 هـ در معیت چند سردار بزرگ سپاه عظیم، گرگان را فتح و 30000 نفر از بازماندگان سپاه اموی را به قتل رساندند. اما چندی بعد با قتل ابومسلم، مردم گرگان و طبرستان به فکر سرکشی افتادند. تا اینکه در سال 162 هـ و در عهد مهدی سرخ پوشان (سرخ علمان) گرگان قیام بزرگی بر پا کردند. به نوشته یعقوبی: « .... عمر بن علاء پس از فتح طبرستان به جرجان بیامد و از محمره (سرخ علمان) هر که بود پراکنده نمود و عبدالقاهر (رهبر آنها) را بکشت.» خلیفه مهدی هم مدتی بعد شخصاً به گرگان آمد.

وقایع جرجان و استراباد از قرن 3 تا 5 هـ ق

 در این سه قرن چند حکومت در ایران سربرآوردمد. حکومت طاهریان (206-259 هـ) توسط طاهر ذوالیمینین سردار بزرگ مامون خلیفه عباسی بنیان گزارده شد. در عهد طلحه یکبار شهر جرجان محل سرکوب دیلمیانی بود که به نوشته ابن اثیر در سال 263 هـ قتل عام شدند.

در عهد صفاریان (247-393 هـ) یعقوب لیث مجبور شد به بهانه تعقیب چند تن از مخالفان خود به گرگان، استرآباد و طبرستان بیاید. بعلاوه جانشین و برادر او عمرولیث هم با فرمان خلیفه وقت، حکم حکومت چند ناحیه، از جمله گرگان را به دست آورد.

در دوران حکمرانی سامانیان از همان ابتدا امیر اسماعیل سامان بر سر طبرستان، استرآباد و گرگان با حکومت علویان و محمد بن زید علوی درگیر نبرد شد، آنچنانکه سرانجام امیر اسماعیل خود به سال 288 هـ به این ناحیه آمد و گرگان را به پسرش احمد سپرد. پس از وی در عهد نصر بن احمد کشمکش بین سرداران سامانی به حدی اوج گرفت که نیشابور و جرجان مدتها کحل کروفر انان گردید. چندب بعد در عهد نوح دوم (نوح بن منصور) این کشمکشها، سرداران و مدعیان جدیدی را وارد میدانهای نبرد نمود طوریکه شهر استرآباد هم به همراه جرجان از این تلاطم ها در امان نماند.

اما علویان در گرگان و استرآباد کروفر بیشتری داشتند، چون حیطه اصلی حکومتشان در طبرستان بود. حسن بن زید علوی از همان آغاز از طبرستان به سوی گرگان آمد و آنجا را فتح نمود. پس از وی برادرش محمد بن زید (داعی کبیر) مدتها درگیر جنگ با سرداران و سپاهیان طاهری، صفاری و مخصوصاً سامانی در طبرستان، استرآباد و گرگان بود. سرانجام هم در زمانیکه قحطی شدید در استرآباد حاکم شده بود و مردم «چند گرم نمک را به دو درهم سیم می خرید--» در جنگ: « ... یوم جمعه ماه شوال سنه 287 هـ مقتول و سرش را بریده به بخارا نزد امیر اسماعیل سامانی فرستادند و تنش را هم در محل گورداعی مجاور قبر محمد دیباج دفن نمودند». این محل بر روی یکی از تپه های واقع در جنوب شرقی شهر جرجان (و نیز شهر گنبد فعلی) بود که هم اکنون «آق امام» خوانده می شود.

استراباد و گرگان دو شهر مهم عهد زیاریان

 حکومت زیاریان دیلمی در قرن 4 و 5 هـ ق پیوند عمیقی با شهر تاریخی جرجان (گرگان) داشت، زیرا حکمرانان این سلسله برای مدتهای مدید این شهر را تختگاه و مرکز حکومت خود قرار داده و موجب شهرتش گشته بودند. بعلاوه رشد صنعت از جمله شفالگری و شیشه سازی، توسعه علمی- فرهنگی شهر و نیز ساخت «برج گنبد» توسط قابوس سبب گشت بعدها جرجان شهرتی جهانی بیابد.

مرد آویج اولین حکمران و بنیانگذار این سلسله بود که پس از تصرف بسیاری از نقاط از جمله اصفهان، ری، همدان، خوزستان و ... در سال 319 هـ گرگان و استرآباد را نیز تصرف کرد و شخصی به نام باوس را به حکومت آنجا گماشت. پس از وی برادرش و شمگیر جانشین شد. در عهد وی هم تعدادی از سرداران دیلمی مثل ماکان بن کاکی، حسن بن فیروزان، چغانی، شیرج بن لیلی و ... از ساری تا استرآباد و جرجان را در محل برخوردهای خونین نظامی خود کرده بودند. بعلاوه خود وشمگیر پس از شکستی سخت از سپاه آل بویه، گرگان و استرآباد را از دست داد و به دربار سامانیان پناه برد. این خطه تا سال 357 هـ چند بار بین سپاه وشمگیر و آل بویه دست به دست شد.

پس از وی ظهیرالدوله بهستون و سپس شمس العمالی قابوس به حکومت رسیدند. در عهد قابوس جنگی عظیم بین عضدالدوله دیلمی در گرفت که در نهایت فخر در گرگان به قابوس پناه برد. همین امر سبب شد سپاه دیلمی به گرگان یورش آورد. در شرایطی که منطقه دچار قحطی شدیدی شده بود، استرآباد و گرگان را فتح نمودند. قابوس گریخت و به مدت حدود 18 سال در آرزوی حکومت بر جرجان چشم انتظار ماند. سرانجام چندی بعد، پس از عضد الدوله و سپس مرگ فخرالدوله، قابوس توانست بر منطقه و نیز بر شهر جرجان و سپس استرآباد حاکم گردد.

دربار قابوس مملو از شعرا و ادیبان بود. بعلاوه از او هم اکنون بلندترین برج آجری جهان یعنی «میل گنبد» به یادگار در شهر گنبد فعلی باقی مانده است. پس از وی به ترتیب فلک المعالی منوچهر و نوشیروان بنمنوچهر بقدرت رسیدند. در عصر همین نوشیروان بود که سلطان مسعود غزنوی به ایالت گرگان لشکر کشید وتمام نواحی از جمله شهر جرجان و استرآباد را به تصرف خود درآورد.

استراباد و گرگان در عهد غزنویان

 غزنویان (351-582 هـ) و حاکمان آن از جمله کسانی بودند که از زمان آل بویه و نیز آل زیار، سخت به تکاپو برای تصرف گرگان و استرآباد افتادند. سلطان محمود در اوایل کشور گشائی خود، ایالت گرگان و شهر جرجان و استرآباد را به همراه طبرستان فتح نمود. در این زمان منوچهر پسر قابوس در این خطه حکم می راند و وی بلافاصله خطبه به نام سلطان محمود خواند و متعهد شد سالانه 50000 دینار خراج بپردازد. بعلاوه چندی بعد، پس از ازدواج با دختر سلطان محمود و پیوند سیاسی با انها، حکومت خود را با وجود این خاندان قدرتمند تثبیت نمود. بیهقی شرح خواستگاری پر شکوه و امدن حسنک وزیر (بوعلی میکائیل) به جرجان را در تاریخ خویش آورده است.

پس از محمود، در زمان حکمرانی پسرش سلطان مسعود، منوچهر ارتباط صمیمی و نزدیکی با او و دربار غزنویان برقرار کرد. اما در زمان حکومت نوشیروان پسر منوچهر، چون: «جرجانیها به تحریک اباکالیجار (مشاور نوشیروان) خراج ندادند، سلطان مسعود در رأس سپاه غزنوی در میان سرمای شدید اسفند ماه (12 ربیع الاول) سال 426 هـ به این سوی آمد ودو ایالت طبرستان و گرگان را فتح کرد و مدتی را در شهر جرجان و سپس استرآباد اطاقف نمود.» شرح این لشکرکشی را نیز بیهقی که خود در این سفر جنگی حضور داشت خیلی دقیق، زیبا و مفصل در تاریخ خود آورده است.

سلطان مسعود که در این زمان با حملات مکرر ترکمانان اوغز (غز) در خراسان مواجه بود. بخشی از بار وبنه، «خزانه سلطانی» و اموال را به همراه بوسهل حمدوی و صاحب دیوان سوری به استرآباد فرستاد تا از غارت ترکمانان در امان بمانند. شهر استرآباد به همراه بندر معروفش آبسکون، در این دوران اهمیت فراوانی یافتند. اصطخری و مقدسی که در اواخر قرن 5 هـ می زیستند، از استرآباد چنین یاد نموده اند: «شهری آباد، فراخ، پرنعمت، خوش هوا، مردمش ابریشم باف ماهر، دارای دژ و خندقی ویران و پر شده، .... بندرش ابسکون است که باروئی آجری دارد و هیچ بندری به نیکوئی آن نباشد ».

 بعد از غزنویان این سلجوقیان بودند که خطه جرجان را متصرف شدند. طغرل پس از در هم کوفتن سپاه غزنوی سلطان مسعود در جنگ دندانقان به سال 420 هـ سه سال بعد گرگان و طبرستان را نیز فتح نمود. به نوشته ابن اثیر: « .... او چون وارد شهر جرجان گشت 150000 دینار بر اهالی مقرر گردانید ... و نیز امر بنمود سالانه 50000 دینار از همه اعمال (بلوکها و روستاهای) آنجا هم پرداخت گردد» پس از وی و سپس سلطان ملکشاه، در عهد برکیارق از سالهای 485 تا 495 هـ گرگان و استرآباد محل کروفر و جنگهای زیادی ما بین حکام، شاهزادگان و سرداران سلجوقی شد. خود برکیارق چند بار به این منطقه آمد. پس از او سلطان سنجر هم در نبردهایش با حریفان خود، چند بار به گرگان، استرآباد و طبرستان آمد. همچنین در زمان دستگیری اس توسط غزان، جانشین موقت وی سلیمان هم برای مدتی به استرآباد پناه آورد.

 سقوط گرگان و برآمدن استراباد

 پس از سلجوقیان، خوارزمشاهیان (480-628 هـق) بر گرگان مسلط شدند. بعد از اتسز و ایل ارسلان، بین دو پسر ایل ارسلان یعنی تکش و محمود بر سر قدرت درگیریهای شدیدی بوجود امد طوریکه دامنه کشمکشها تا شهرهای استرآباد و جرجان هم کشیده شد. یکبار حصار دور شهر گرگان (جرجان) را ویران کردند و بخشی از آنرا به آتش کشیدند. سرانجام هم تکش پیروز برآمد.

پس از تکش، در عهد پسر و جانشینش سلطان محمد خوارزمشاه، مغولان جهانگشائی های خود را آغاز کردند. اتفاقا در حین درگیریهای سپاه خوارزمشاهی با مغولان و شکست خوردن از آنها، سلطان محمد دست به عقب نشینی زد و تا استراباد و جزیره معروف آن یعنی آبسکون عقب نشست، اما اجل به او مهلت نداد و در همین جزیره به سال 617 هـ درگذشت و در همانجا هم دفن گردید. البته چندی بعد فرزندش سلطان جلال الدین جسد او را از این جزیره منتقل کرد.

مغولان و سپاه چنگیز بعد از مرگ سلطان محمد و نیز چند صباح کروفر فرزند او سلطان جلال الدین، بر سراسر قلمرو آنها در ایران از جمله ایالت گرگان و در دو شهر مهم ان یعنی جرجان و استراباد مسلط شدند. نورالدین محمد زیدری نسوی گوشه هائی از چگونگی فتحاین دو شهر را در تاریخ خویش آورده است. حملات مغول به جرجان و استراباد ویرانیهای زیادی بر جای گذاشت. برخی از مورخین مثل عطاملک جوینی و یاقوت حموی به آن اشارات صریحی نموده اند.

حکومت ایلخانیان (651-756 هـ) هم توسط نوادگان چنگیز یعنی هلاکوخان (فرزند تولوی) تشکیل شد. شاهزادگان ایلخانی مخصوصاً غازان خان مدتها در چند نقطه ایالت گرگان مثل کبودجامه، شهر جرجان، شهرک نو، سلطان دوین، کالپوش و قلعه چناشک کروفر داشتند و ییلاق و قشلاق می کردند. بعد از مرگ سلطان ابوسعید، بازماندگان ایلخانیان حکومت مستقلی را در گرگان و مخصوصاً شهر استرآباد بنام طغاتیموریان (737-813 هـ) بنیان گذاشتند. در این ایام، طغاتیموریان چندین نبرد با سپاه اعزامی سربداران به این منطقه داشتند که: «شهرهای استراباد و جرجان محل درگیریهای خونین آنان گردید». سرانجام هم در زمان حکومت امیر ولی، سپاه تیموریان در رسیدند و استراباد و نواحی اطراف آنرا فتح نمودند.

با آمدن سپاه تیمور، غروب تاریخ و حیات اجتماعی شهر جرجان هم فرا رسید. تیمور سه یورش به ایران داشت. در یورش اول لشکریان او از راه نسا، کبودجامه و شاسمان به سوی استراباد آمدند و در طی 20 روز پس از در هم کوفتن سپاه امیر ولی، بر منطقه مسلط گشتند. در یورش دوم پس از ورود به استراباد : «در ماه محرم سنه 795 هـ در منطقه شاسمان از اعمال جرجان کاخی بنا نمود و عساکر پراکنده را مجتمع ساخت».

پس از تیمور، در عهد شاهرخ و سپس سلطان ابوسعید، استراباد همچنان از نقاط مهمی محسوب می شد که علاوه بر حضور شاهزادگان آخرین تیموری مثل بدیع الزمان میرزا، محمد مومن میرزا، محمد حسین میرزا و... در آنجا، این شهر محل کشمکشها و جنگهای خونینی نیز شده بود. این درگیریها آن قدر ادامه یافت تا سرانجام سپاه اوزبکان به رهبری شیبک خان، تیموریان را به ورطه سقوط کشاند. در پی آن متصرفات تیموریان بتدریج فتح و استراباد هم تصرف شد. از این تاریخ دیگر نامی در متون تاریخی از شهر جرجان دیده نمی شود و برای همیشه نام این شهر به خاطره ها سپرده شد. بعلاوه از همین دوران بود که شهر استراباد مرکز ثقل وقایع گردید. این مسئله در چگونگی ضرب سکه ها نیز مشخص هستند. یعنی از این تاریخ (قرن 9 هـ) به بعد سکه ها نه در جرجان، بلکه در ضرابخانه شهر استراباد ضرب می شدند. هم اکنون بنای امام زاده نور در همین شهر استراباد (گرگان فعلی) و روشن آباد در 10 کیلومتری غرب آن واقع می شوند.

بطور کلی در این امر یعنی محو شدن شهر جرجان از صفحه تاریخ و برآمدن استراباد، چند عامل عمده دخیل بودند. نخست درگیریها و جنگهای متعدد بین سرداران و امرای چند حکومت بومی که این خطه بویژه شهر جرجان را محل کروفر و رفت و امد دائمی خود کرده بودند طوریکه گاه: «... مردم جرجان جو، نخاله و خمیر را می خوردند». بعلاوه این شهر پس از قرن 4 هـ چند بار آتش زده شد، بین لشکریان و سرداران بزرگ دست به دست گردید، مردمش چند بار اسیر خشم پیروزمندان گشته و قتل و عام شدند، حصار ها و برج و باروهایش ویران گردیدند و...

دوم هجوم و سپس غارت مکرر قبایل بیابانگرد آن سوی رود اترک (صحاری آسیای میانه) مخصوصاً مغولان و تیموریان به این شهر بزرگ بود که متاسفانه در متون تاریخی اطلاعات جامع و دقیقی از این مسئله بجا مانده است، ولی اشارات کوتاه و گذرا به چگونگی قتل غارت و نیز ویرانی بجا مانده از مهاجمان نموده اند.

سوم موقعیت جغرافیائی، طبیعی و اکولوژیک برتر شهر استراباد که به آن چند ویژگی خاص بخشیده بود:

الف این شهر به بندر بزرگ، تجار و فعال آبسکون و نیز سراسر سواحل جنوب شرقی و شرق دریای مازندران نزدیک تر بود.

ب مجاورت با جنگلهای انبوه کوهستانی سبب می گشت مردم آنجا هم از نعم آن استفاده کرده و هم بتوانند به ارتفاعات و قلل بلندش (برای عقب نشینی در برابر حملات مهاجمین) پناه ببرند.

پ ومهمتر آنکه نسبت به شهر جرجان زمینهای حاصلخیزتر و بارش فراوانتری داشت. این عوامل بطور عمده افت موقعیت کشاورزی، دامداری مخصوصاً صنایع (سفال، شیشسه و فلز) و تجارت را به همراه داشت. وعامل مهاجرت نخبگان علمی، صنعتی و تولید کنندگان محصولات کشاورزی شد و سرانجامهم باعث انحطاط و متروک شدن تدریجی شهر جرجان گردید. اما با توجه به تکثیر استفاده از نام استراباد (شهر و ایالت آن) در متون تاریخی، هنوز هم در همین متون عصر تیموریان، مولفین چندی گاه به گاه به کلمه «جرجان» اشاره می کردند. ولی معلوم نیست از این کلمه به تلویح یا به صورت رایج بهره می برند؛ و شاید هم هنوز ایالت جرجان تاریخی مد نظر آنها بود نه شهر جرجان.

صفویان (905-1148 هـ ق)

اوضاع استراباد از صفویه تا سقوط قاجار

اوضاع آشفته پس از سرنگونی تیموریان کا را به جائی رسانید که ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو در اوج کروفرهای خود، سپاهیان خویش را به استراباد هم رساندند. چنانکه هنوز یکی از سنگ فرمانهای جهانشاه قراقویونلو بر دیوار ایوان غربی مسجد جامع استراباد (گرگان کنونی) دیده میشود. سرانجام این شاه اسماعیل پسر شیخ حیدر بود که با سرکوبی مدعیان از جمله ترکمانان یاد شده و نیز آخرین شاهزادگان سرگردان تیموری، توانست بر ایران مسلط گردد. استراباد نیز در این دوران صحنه درگیریهای آخرین شاهزادگان تیموری همچون محمد میرزا، محمد زمان میرزا و بدیع الزمان میرزا نیز بود. بعلاوه اوزبکان هم به رهبری عبیدالله خان به خراسان و استراباد هجوم آورده و دست به قتل و غارت می زدند. تا اینکه سرانجام سپاه قزلباش در سال 916 هـ استراباد را موقتاً آزاد و آرام نمود. اما سپاه اوزبکان چند بار دیگر به خراسان واستراباد حمله کردند و حتی بر استراباد حاکم دست نشانده نیز گماشتند. این امر سبب گردید اندکی بعد شاه عباس اول (986-1038 هـ) سپاهی به این ناحیه بیاورد و حاکم پرنفوذی را هم بر این منطقه بگمارد. متن یکی از سنگ فرمانهای مسجد جامع استراباد اشاره به همین حاکم دارد.

اما ترکمانان نیز آرام نبودند و بطور مرتب دست به تهاجم به دو ایالت خراسان و استراباد می زدند و شهر ها و روستاها را غارت می نمودند. آنها که از رود اترک گذشته و تا دشت گرگان (از گمیشان فعلی تا آق قلعه، گنبد و کلاله و مراوه تپه) به کوچ و پیشروی ادامه داده بودند، تا عصر رضا شاه پهلوی دائماً در جنگ و جدال با سپاه اعزامی از مرکز و نیز نیروهای مسلح بومی بودند.

دژ مبارک آباد (آق قلعه کنونی) را به دستور شاه طهماسب فقط به عنوان سدی در برابر تهاجمات تراکمه بنا نمود که بعد شاه عباس آن را تعمیر و تکمیل نمود.

سرانجام در اواخر دوران این حکومت این سلسله اوضاع ایران از جمله استراباد سخت دچار اغتشاش شد. در این میان دو سردار بزرگ و رقیب هم یعنی طهماسب قلی (نادرشاه آینده) و فتحعلی خان قاجار (پدر آقا محمد خان)، دست به اقدامات کنونی زدند که در نهایت نادر (1148-1160 هـ) از این معرکه پیروز برآمد. وی سلسله افشاریه (1148-1218 هـ) را بنیاد نهاد. او نیز چندین بار در استراباد درگیر نبردهای سخت با ترکمانان یموت و گوکلان و نیز قاجارهای تحت امر محمد حسن قاجار (پسر فتحعلی خان – پدر آقا محمد خان) شد. یکبار بهبود خان سردار بزرگ نادر در سرکوب قاجارها و تراکمه تحت امر محمد حسن خان، چنان شدت عمل بخرج داد که تعدادی از آنها را سوزاند یا به دار آویخت و یا کور نمود.

پس از افشار ها، سلاطین زندیه (1163-1209 هـ ق) هم چندین بار به استراباد لشکر کشیدند. با وجود آنکه قاجار ها را در عصر صفویه (مخصوصاً توسط شاه عباس اول) برای مقاومت در برابر تهاجمات تراکمه به استراباد و به دژ آق قلعه کوچ داده بودند، ولی در عهد زندیه، ترکمانان سخت از سپاه قاجاری ها ی تحت رهبری محمد حسن خان در مقابل قشون زندیه حمایت کردند. تا اینکه پس از کریم خان زند، سرداران وی محد حسن خان را طی جنگ سخت بقتل رساندند و استراباد را که به صورت قلعه ای با برج، بارو و دروازه بود، فتح نمودند. بعدها آقا محمد خان پسر همین محمد حسن خان که مدتها در دربار کریم خان بعنوان گرگوگان نگه داشته شده بود، از شیراز گریخت و به استراباد آمد. وی در این شهر تعدادی از تیره های قاجار را متحد کرد و از گروهی از تفنگچیان ترکمان هم بهره برد تا توانست بر خانهای زند غلبه یابد و سلسله قاجار (1210-1344 هـ ق) را بنیان گذارد.

قاجارها یکی از طوایف ترک بودند که پس از حمله مغول به چند ناحیه از جمله استراباد کوچ داده شدند تا در مقابل تهاجمات ترکمانان مقاومت کنند. آنها در دژ آق قلعه (کولونی نظامی) به دو گروه اشاقه باش و یوخاری باش تقسیم شده بودند. آقا محمد خان از مادری بنام جیران در محله «میدان» استراباد به دنیا آمده بود. وی که در اوایل کارش برای مقابله با سپاه اعزامی زندها به رهبری شیخ ویس خان و محمد ظاهرخان به بخشی از تراکمه تکیه کرده بود، بعدها خود در برابر ترکمانان قرار گرفت.

اتفاقاً بعد از آنکه آقا محمدخان در تهران تاج گذاری نمود و آنجا را به پایتختی برگزید، بسیار ی از اشراف و سران ایالات و طوایف قاجار از آق قلعه و خود شهر استراباد در پی کسب پست و مقام روی به پایتخت آوردند. این امر سبب گشت آق قلعه بتدریج خالی و متروکه گردد و تراکمه هم تدریجاً از سوی شمال و حواشی رود اترک به جانب آق قلعه آمده و سکونت اختیار کنند.

پس از آقامحمدخان، فتحعلی شاه (1211-1250 هـ) به قدرت رسید. در عهد وی بود که سپاه ایران در جنگ با روسها شکست خوردند و براساس عهد نامه گلستان (1228 هـ ق – 1191 خورشیدی – 1813 م) در 11 فصل و سپس عهد نامه ترکمن چای (1243 هـ - 1206 خورشیدی – 1828 م) در 16 ماده،  بسیاری از شهر های ایران به روسها واگذار گردید. پس از آن همه عهد نامه تجاری دیگری بسته شد که به موجب آن روسها در شمال ایران صاحب نفوذ شده و قنسولگریهای متعدد در شهر ها از جمله استراباد گشودند که هنوز بنای آن در شهر گرگان باقی است. پس از وی محمد شاه (1250- 1264 هـ) و سپس ناصرالدین شاه (1266- 1313 هـ) بر سریر قدرت نشستند.  در عهد وی روسها د ربندر "گز" که بندر بزرگ ونیز قطب مهم اقتصاد تجاری ایالت استراباد محسوب می شد، حضور کامل یافته و به همراه تجار روسی دامنه تجارت، سیاست و نفوذ خود در گسترش دادند  طوریکه در دوران مشروطه یکی از صحنه گردانان اصلی در ناحیه استراباد شدند.

بعلاوه در این دوران بخاطر اختلافات بین تعدادی از تیره های قاجار و نیز تهاجم مکرر تراکمه به شهر ها و روستاهای ایالت استراباد، سلاطین قاجار مجبور شدند شاهزادگان بزرگی را بعنوان والی و حکمران بر این ایالت بگمارند. محمد خان ظهیرالدوله، علاءالدوله، سیف الدوله امیرخان سردار (پدر امیر اعظم)، خود امیر اعظم، سلیمانخان (خان خانان)، عباس خان و... از جمله معروفترین آنان بودند.

پس از ناصرالدین شاه به ترتیب مظفردالدین شاه (1313-1324 هـ) و محمد علی شاه (1324- 1327 هـ) بقدرت رسیدند که با انقلاب مشروطه مواجه گشتند. در استراباد مشروطه طلبان فعالیت و فداکاری زیادی از خودنشان دادند.

آخرین شاه قاجار احمد شاه (1327- 1344 هـ) بود که بر اساس تک ماده واحده مصوب مجلس موسسان، از سلطنت خلع و با غروب حکومت قاجار، طلوع حکومت پهلویها آغاز گردید. اتفاقاً بعد از سرکوب شدید تراکمه توسط ارتش رضا شاه در سال 1304 خورشیدی، یکجانشینی ترکمانان در سراسر دشت گرگان از جمله آق قلعه قطعی و تثبیت گردید.

و در دوره  پهلوی ، نسیم مدرنیزم باعث تغییر و تحولات شدیدی در منطقه گرگان( استراباد قدیم) شد. از جمله بافت شهری استراباد به شدت تغییر کرد که خیابان بندی های جدید و میادین از جمله میدان شهرداری یادگار همین تحولات در بافت ومعماری شهری است... و چنین بود که گرگان، گرگان شد.

 

                                                                      ***********************


گرگان از شهرهای شمالی ایران است، آب و هوای معتدل دارد، هرچند تابستانهای آن نسبتاً گرم و شرجی است. اقلیم منطقه بسیار گوناگون و متنوع است و کوه، جنگل و چمنزار، جلگه و دشت، بیابان و شوره‌زار، دریا و خلیج، رودخانه و تالاب و زمین کشاورزی را شامل می‌شود. شهر گرگان و منطقه پیرامونش که از نیمه سال ۱۳۷۶ شمسی پس از شصت سال تلاش به صورت رسمی به استان گلستان موسوم شده از یکم دی ماه 1311 شمسی به دستور رضا شاه پهلوی تاکنون به نام گرگان و دشت شهرت داشته است. جمعیت این شهر بنابر سرشماری 1390، تقریبا 343977 نفر بوده‌است. اکثریت جمعیت شهر گرگان مردم فارس‌زبان هستند. 

شماری از ترکمن‌ها در دهه‌های اخبر به شهر گرگان مهاجرت کرده‌اند که جمعیت ترکمن‌ها در شهرستان گرگان (شهر گرگان و بخش‌های مختلف پیرامون) در سال ۱۳۸۳ برابر با ۲۵۱۹ نفر بوده‌است.

شمار کمی از قزاق‌ها در فاصله سال‌های ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ از روسیه به ایران مهاجرت کرده و در شهرهای گنبد، بندرترکمن و گرگان مستقر شدند. بعضی از قزاق‌های استان گلستان هنگام تشکیل کشور قزاقستان، در دهه ۱۳۷۰ به آن کشور بازگشته‌اند.

اعتقاد اغلب پژوهشگران بر این است که کلمه استر آباد از دو لفظ «استر» و «آباد» تشکیل شده و استر در زبان کردی به معنای ستاره و آباد(به معنای) «عمارت» است. در زمان زردشت که ایرانیان ستاره‌ها را مظهر نور مقدس می‌دانسته‌اند، این شهر را بنا کرده به این نام، نامیدند..

همچنین نام این شهر را برگرفته از نام استر همسر یهودی خشایارشا می‌دانند. خواجه ابوالحسن بیهقی در تاریخ خود از این شهر به لفظ استارباد(estarbad) یاد کرده است چنانکه نام کتاب معروف دکتر منوچهر ستوده یعنی «از آستارا تا استارباد» برگرفته از همین نوشتار بیهقی است.
در زبان پهلوی منطقهٔ گرگان را وُرکان یا یا وِهرکانه و در زبان یونانی هیرکانیا (Hyrcania) و در زبان عربی جُرجان می‌گفتند. معنی نام گرگان «سرزمین گرگ‌ها» است.
گرگان از مهم‌ترین منطقه‌ها در زمینه پژوهش‌ها و کاوش‌های باستان‌شناسی است.در کتاب مقدس وندیداد اوستا گرگان به عنوان نهمین سرزمین مقدس که اهورامزدا آفریده، ذکر شده است.

آثار بدست آمده از تورنگ تپه (۱۹ کیلومتری شرق گرگان فعلی) و شاه تپه (۱۶ کیلومتری غرب گرگان فعلی) نشان از حضور و توقف انسان در حدود ۵۰۰۰ سال قبل و در دوره نوسنگی دارد.

گرگان طی دوره‌های تاریخی بیشتر به عنوان شهرستانی در ایالت پارت به‌شمار می‌آمد و گاه بخشی از تبرستان شمرده می‌شد. شهر گرگان کهن (در نزدیکی گنبد کاووس امروزی) در زمان حملهٔ مغول ویران شد و مرکز منطقهٔ گرگان به شهر استرآباد منتقل شد. زبان مردم منطقهٔ گرگان در سده‌های گذشته گویشی از ریشهٔ زبان پارتی بود. نمونه‌هایی از گویش قدیم گرگانی در نوشتارهای فرقهٔ حروفیه به‌جا مانده‌است. در سدهٔ دهم میلادی که منطقه گرگان از مراکز بازرگانی و فرهنگی منطقه شد نفوذ زبان فارسی به‌ویژه از سوی خراسان در گرگان افزایش یافت و در همین سده در شهر گرگان (نزدیک گنبد گاووس امروزی) زبان فارسی جای زبان گرگانی را گرفت. استرآباد زبان گرگانی را حفظ کرد تا این‌که در دورهٔ بین سده‌های ۱۵ تا پیش از آغاز سدهٔ ۱۹ میلادی این زبان به‌طور کل منقرض شد و جای خود را در استرآباد و پیرامون نیز به فارسی و در بخشی از گنبد کاووس و ترکمن‌صحرا به ترکمنی داد.
برچسب ها گرگان , تاريخچه ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 208
  • بازدید کلی : 2,649